
اینکه انسان امروز چطور به موجودی همهچیزخوار، انعطافپذیر و وابسته به منابع غذایی متنوع تبدیل شد، یکی از بزرگترین پرسشهایی است که دیرینهانسانشناسان هنوز دربارهاش بحث میکنند. اما یک خط زمانی مهم همیشه در مرکز این تحقیقات قرار دارد: لحظهای در تاریخ که اجداد ما برای نخستین بار شروع کردند گوشت بخورند. این تصمیم – یا بهتر بگوییم این تغییر رفتاری – فقط یک انتخاب غذایی نبود؛ بلکه نقطه عطفی بود که فیزیولوژی بدن، اندازه مغز و تعاملات اجتماعی انسان اولیه را دگرگون کرد. IFLScience در گزارش جدید خود نشان میدهد که پاسخ این سؤال نه ساده است، نه فوری. بلکه پشت آن هزاران سال تحول، تغییرات اقلیمی، ابزارسازی و رقابت با شکارچیان بزرگ قرار دارد.
برای مدت طولانی، فرض بر این بود که انسانها هم از نظر دندان و هم از نظر توانایی هضم، شبیه میمونهای بزرگ امروزی بودهاند و بنابراین رژیمشان بیشتر شامل گیاهان، میوهها و ریشهها بوده است. اما شواهد فسیلی یک تصویر بسیار متفاوت ترسیم میکنند. نشانههایی از بریدگی استخوانها، آثار ابزارهای سنگی روی لاشهها، و تغییرات قابلمشاهده در شکل دندانها حاکی از آن است که اجداد ما خیلی زودتر از آنچه تصور میشد، شروع به مصرف گوشت کردند. دادههای کنونی نشان میدهد که حداقل از ۲.۶ میلیون سال پیش، انسانتبارهای اولیه مانند Homo habilis به گوشت دسترسی داشتهاند – شاید نه از طریق شکار مستقیم، اما بهعنوان پاکسارانی که از فرصتهای محیطی استفاده میکردند.
اما اینجا بحث جالبتر میشود: آیا انسانها شکارگر بودند یا صرفاً از لاشههایی استفاده میکردند که گوشتشان باقی مانده بود؟ پاسخ کوتاه این است که ابتدا پاکسازی (scavenging) نقش اصلی را داشت. شکارچیان بزرگی مانند شیرهای باستانی، سگسانان اولیه یا هاینای غولپیکر، لاشهها را کنار میگذاشتند و انسانهای اولیه با ابزارهای تیز سنگی به سراغ مغز استخوان و بافتهای باقیمانده میآمدند. مغز استخوان – که انرژی فراوانی دارد – یکی از مهمترین منابع کالری در آن دوران بوده است. همین کالری اضافی در دورههای سخت اقلیمی، موتور تکامل مغز را روشنتر کرد.
اما نقطه جهش واقعی زمانی رخ داد که انسانها فقط مصرفکننده منفعل نبودند، بلکه خودشان شکار را آغاز کردند. شواهدی که در دو دهه اخیر کشف شده، نشان میدهد که Homo erectus حدود ۱.۸ میلیون سال پیش نهتنها ابزارهای پیچیدهتر میساخت، بلکه توانایی حرکت گروهی، برنامهریزی و استفاده از استراتژیهای جمعی را داشت. همین رفتارها، آغازگر شکار واقعی بود. حتی برخی شواهد نشان میدهند که دستههای متشکل از انسانهای اولیه میتوانستند شکارهای بسیار بزرگ مانند گاومیشهای وحشی یا گورخرهای اولیه را هدف قرار دهند.
چرا این تحولات تا این اندازه مهماند؟ پاسخ در بدن خود ما نهفته است. انسان دارای مغزی بسیار بزرگ و پرمصرف است. مغز تنها ۲ درصد از حجم بدن را تشکیل میدهد اما ۲۰ درصد انرژی بدن را مصرف میکند. این میزان مصرف انرژی در حیوانات دیگر تقریباً بیسابقه است. بدون دسترسی به منابع غذایی متمرکز و پربازده مانند گوشت، چنین رشد و تکاملی در مغز تقریباً ناممکن بود. رژیم غنی از چربیهای حیوانی، پروتئین و مواد معدنی احتمالاً نیروی پیشران مهمی برای جهش شناختی انسانها بوده است.
افزون بر این، گوشتخواری انسان را اجتماعیتر کرد. تقسیم لاشه، دفاع گروهی مقابل شکارچیان، ساخت ابزار، و برنامهریزی جمعی برای شکار، همه و همه رفتارهایی هستند که باعث تقویت همکاری اجتماعی شدند. بهعبارت دیگر، گوشت فقط بدن انسان را تقویت نکرد؛ رفتار انسان را نیز شکل داد.
با این حال، IFLScience تأکید میکند که زمانبندی دقیق آغاز گوشتخواری هنوز کاملاً قطعی نیست. هر کشف جدید ممکن است این جدول زمانی را چندصد هزار سال جابهجا کند. باستانشناسان اخیراً نشانههایی یافتهاند که ممکن است به ۳.۴ میلیون سال پیش بازگردد – یعنی ۸۰۰ هزار سال قبل از آنکه تصور شود انسانها ابزارساز بودهاند. اگر این شواهد تأیید شود، باید تاریخ گوشتخواری را باز هم عقبتر ببریم.
در نهایت، سؤال «انسانها دقیقاً چه زمانی شروع به خوردن گوشت کردند؟» یک پاسخ ثابت ندارد، اما آنچه قطعی است این است که مصرف گوشت یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده بدن، مغز و رفتار انسان بوده است. این تغییر ساده در رژیم غذایی، همان چیزی بود که مسیر تکامل را از «میمونهای ابزارساز» به «موجوداتی با زبان، فرهنگ و تواناییهای شناختی پیشرفته» تبدیل کرد.